معنی سرزمین آمازون

حل جدول

سرزمین آمازون

برزیل


آمازون

بزرگترین جنگل جهان

رودی در برزیل


سرزمین

لکا، وادی، دیار، زادبوم

آب و خاک

خطه

واژه پیشنهادی

سرچشمه آمازون

اوکایالی


سرزمین

بوم و بر

لغت نامه دهخدا

سرزمین

سرزمین. [س َ زَ] (اِ مرکب) ملک.مملکت. ناحیت. کشور. اقلیم. مرز و بوم:
سحرگه رهروی درسرزمینی
همی گفت این معما با قرینی.
حافظ.
سرزمینی است که ایمان فلک رفته بباد.
؟

فرهنگ معین

سرزمین

(~. زَ) (اِمر.) مرز و بوم.

مترادف و متضاد زبان فارسی

سرزمین

ارض، اقلیم، بوم، خطه، دیار، زمین، قلمرو، کشور، مرزوبوم، ملک، مملکت، ناحیه

فارسی به عربی

سرزمین

ارض، تربه، منطقه

فارسی به ایتالیایی

سرزمین

territorio

فارسی به آلمانی

سرزمین

Anlegen, Bereich, Gebiet (n), Gegend, Land (n), Landen, Landstrich

فرهنگ عمید

سرزمین

زمین پهناور که قوم و طایفه‌ای در آنجا به‌سر ببرند، مرزوبوم، کشور،

معادل ابجد

سرزمین آمازون

472

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری